چرا که مثل طعم گیلاس در آخرین سکانس فیلمی غم‌ انگیز مهم بودی و آدم کنار تو نمی‌توانست نگران قلبش نباشد زمان ایستادن قلبم را که نمی‌دانستم قلبم را که نمی‌توانستم به دو قسمت کنم؛ پس تو را دوست داشتم و تو را دوست داشتم تو ناگهان بودی مثل صبح آن شنبۀ بی‌هنگام که پرده را کنار زدم برف آمده بود و به رختخواب برگشتم تو را دوست داشتم و هیچ‌چیزی غمگینم نمی‌کرد حتی برفی که آن‌همه راه آمده بود پروازهای آن‌روز را کنسل کند و صدای خنده‌های کودکان دبستان را به کوچه ریخته آمده ,داشتم ,دوست ,دوست داشتم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه فروشگاه اینترنتی کلش مپ بهترین جراح بینی AngelCosmetology جورواجور برای پدرم دانلود ،nhkg,n tdgjva;k